Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;
Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;
H to show hint;
A reads text to speech;
35 Cards in this Set
- Front
- Back
intensely competitive business |
کسب و کار به شدت رقابتی |
|
cut-thorat world |
دنياي شديدا رقابتي (که براي موفق شدن از رو بقيه هم رد شي) |
|
catchy advertising slogan |
شعار تبليغاتی جذاب و به ياد ماندني |
|
campaign |
فعالیت سازمان يافته براي رسيدن به يک هدف سياسي يا اجتماعي لشکر کشی نظامی |
|
influential |
تاثیر گذار |
|
absorbing |
جاذب |
|
advertising gimmick |
حیله تبلیغاتی |
|
unbeatable |
شکست ناپذیر |
|
Consumerism, materialism |
مصرف گرایی (۲تا) |
|
Guerrilla Marketing |
استراتژی تبليغاتی به روش هاي غير معمول مثل چاپ روي نيمکت با بودجه کم هم انجام ميشه |
|
channel-hopping |
عوض کردن کانال برای ندیدن تبلیغات |
|
misleading and deceptive adverts |
تبلیغات گمراه کننده و گول زننده |
|
target young people |
جوانان را هدف قرار میدهند |
|
Designed to hook young people |
طراحي شده برای به شدت هدف قرار دادن و به چنگ انداختن جوانان |
|
contaminates streets |
خیابان ها را آلوده مي کند |
|
send a message convey the message |
یک پیام را رساندن يک پيام را انتقال دادن |
|
imply |
مفهوم را رساندن، اشاره کردن |
|
They play on our emotions |
با احساسات ما بازی میکنند |
|
it pays to advertise |
ارزششو داره تبلیغ کنی |
|
dragging her feet/heels |
کاري رو به ارامي انجام دادن چون نميخواي انجامش بدی لخ لخ کردن |
|
انجام کاری برای سرگرمی يا از روی علاقه ورود به يک رقابت
(I want to go in for the exam, They went in for tennis) |
go in for |
|
The seductive power of advertising |
قدرت جذب کننده تبلیغات |
|
subliminal advertising |
تبلیغات دارای پیام مخفی مثل داستان کاکلي که از بلندي واسه جوجه ها سخنراني ميکنه |
|
It aims at susceptible children |
بچه های حساس رو هدف قرار میدهد |
|
advertising buils up a brand |
تبلیغات باعث یک برند ميسازد |
|
advertising encourages us to buy ... |
تبلیغات مارو تشویق می کنند تا بخریم |
|
VOA does not carrry any commercials |
VOA تبلیغ پخش نمیکنه |
|
billboards by the road side |
بیلبورد های کنار جاده |
|
hand out flyers |
دادن فلایر |
|
newspapers carry small ads |
روزنامه ها تبلیغات کوچیک دارند |
|
witty / humorous |
شوخ طبع 2 |
|
memorable |
به یاد ماندنی |
|
persuasive, persuade |
متقاعد کننده، متقاعد کردن |
|
misleading |
گمراه کننده |
|
there are regulation against |
مقررات در برابر فلان چیز وجود دارد |