• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/34

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

34 Cards in this Set

  • Front
  • Back
  • 3rd side (hint)

فتوح

گشایش حاصل شدن چیزی بیش از حد انتظار

درس اول (الهی)

صبوح

آنچه باعث سرخوشی و نیروی معنوی فرد می شود

درس اول

سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است 1

1- سلام او ( رحمت الهی ) در صبحگاه ، مومنان را سر مستی و نشاط می بخشد

درس اول

مگذار ما را به که و مه 2

ما را اسیر کوچک و بزرگ نکن ( ما را به جز خودت به کس دیگر وامگذار )

درس اول

عمر بکاست 3

3- کنایه از پیر شد

درس اول

بر عیب های ما مگیر

بازخواست نکن

درس اول

هما

پرنده ای از راستای شکاریان ، دادای جثه ی نسبتا درشت . در زبان پهلوی به معنی "فرخنده" است . به همین دلیل نماد سعادت واقع شده است.

درس اول ( همای رحمت )

ما سوا

مخفف "ما سوی الله " ؛ آنچه غیر از خداست ، همه ی مخلوقات.

درس اول

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را 5

5- ای علی ، ای پرنده ی مهر و محبت خداوند ، تو عجب نشانه ی بزرگی برای شناخت خداوند هستی ! که سایه ی سعادت و رحمت الهی را بر سر همه ی موجودات عالم افکنده ای .

درس اول

سحاب

ابر

درس اول

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن / که نگین پادشاهی 6 دهد از کرم گدا را

6- مقصود شاعر ، بخشش فروان حضرت علی (ع) است و به آیه ی "انما ولیکم الله و رسوله امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوءتون الزاکوه و هم راکعون" (آیه ز 55 ماءده) اشاره دارد که حضرت علی (ع) ، انگشتر خود را در نماز به ساءل بخشید.

درس اول

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت / متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را ؟8

اشاره به جمله ی مشهور "لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" است که ندایش همزمان با رشادت های فوق العاده ی آن حضرت در غزوره ی احد در فضای آسمان پیچیده شد

هله

صوت تنبیه به معنی " آگاه باش "

توتیا

اکسید طبیعی و ناخالص روی که محلول آن گند زدایی قوی است. در قدیم این اکسید را در جوش های بهاره و جوش های تراخمی به صورت گرد روی پلک می پاشیدند . این ماده ی شفابخش در تعبیر شاعرانه وسیله ای است برای روشنایی چشم . توتیا را با سرمه که گرد نرم شده ی سولفور آهن یا نقره است و در قدیم برای سیاه کردن پلک ها و مژه ی چشم به کار می رفته نباید اشتباه کرد.

صبا

باد خنک و لطیفی که از جانب شمال شرق می وزد . صبا نماد پیام رسانی است.

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان / که زجان ما بگردان ره آفت قضا 10 را

ای علی ، چون تو گرداننده ی قضا ( تغییر دهنده ی قضا و پیشامدهای ناگوار هستی ) ، به حق دعای نیازمندان و دل آزردگان پیشامدهای بد را از ما دور گردان

ز نوای مرغ یا حق 12بشنو که در دل شب / غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

مرغ حق ، نوعی جغد ؛ که هنگام آواز خواندن گویی کلمه ی " حق " را تکرار میکند

گبر

نوعی جامه ی جنگی ، خفتان

درس دوم ( رستم و اشکبوس )

به گرز گران دست برد اشکبوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس 3

3- زمین ، مثل آهن سخت و آسمان پر از گرد و غبار شد.

درس دوم

بر آهیخت رهام گرز گران / غمی شد ز پیکار دست سران 4

دست آنها از نبرد با گرزهای سنگین خسته شد.

درس دوم

بر آهیخت رهام گرز گران / غمی شد ز پیکار دست سران 4

دست آنها از نبرد با گرزهای سنگین خسته شد.

درس دوم

ستوه

درمانده و ملول

زقلب سپاه اندر آشفت توس / بزد اسب کاید بر اشکبوس


تهمتن برآشفت و با توس گفت / که رهام را جام باده ست جفت


تو قلب سپه را آیین بدار / من اکنون کنم پیاده کارزار 5

توس از فرار رهام برآشفت و آماده ی نبرد با اشکبوس شد. اما رستم موافقت نکرد و گفت خود به نبردش می روم ، زیرا رهام بیشتر اهل بزم است تا رزم . تو هم باید قلب سپاه را نگاه داری.

کمان به زه 6 را به بازو فکند / به بند کمربند بر ، بزد تیر چند

6- کمان به زه بسته و آماده را بر بازو افکند . معمولا پس از تیراندازی زه کمان را می گشودند (باز می کردند) تا کمان قابلیت ارتجاع خود را از دست ندهد و چون به تیراندازی نیاز داشتند، زه را در کمان میکردند.

خروشید کای مرد رزم آزمای / هماوردت آمد مشو باز جای 7

7- فرار نکن بایست

کشانی بخندید و خیره بماند / عنان را گران کرد 8 و او را بخواند

"افسار اسب را کشید و ایستاد"

ترگ

کلاه خود

بارگی

باره ، اسب

کشانی بدو گفت : با تو سلیح / نمیبینم همی جز فسوس و مزیح 9

9- سلیح و مزیح همان سلاح و مزاح عربی است که در فارسی "ا" آنها به "ی" تبدیل شده است . به این تغییر شکل "ممال" می گویند . فسوس به معنی مسخره کردن و مزیح غیر جدی بودن است.

سندروس

ضمغی است زرد رنگ که روغن کمان از آن می گرفتند در این بیت فقط زردی آن مد نظر است

خیره خیر

بیهوده

- چوبه


-خدنگ

- تیری که از جنس چوب خندنگ باشد.


- درختی است بسیار سخت که از چوب آن تیر و نیزه و زین اسب سازند.

یکی تیر الماس پیکان* چو آب / نهاده بر او چار پر عقاب 10

* فلز نوک تیز و نیزه


10-تیزی برنده چون الماس که نوک آن را جلا داده و بر آن چهار پر عقاب بسته بودند . معمولا برای آنکه تیر پس از رها شدن از کمان منحرف نشود ، به قسمت انتهای آن پر عقاب می بستند.

کمان را بمالید رستم به چنگ / به شست اندر آورده تیر خدنگ 11

11- رستم کمان را در چنگ گرفت و به شست تیر خندنگ را آماده ی پرتاب کرد. (شست، انگشتر مانندی از جنس استخوان بود که در انگشت شست می کردند و در وقت کمان داری، زه کمان را با آن می گرفتند. )